سکوت تلخ در خواستگاری!
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۳۱۹۹۸
از همان روز اول، شوهر بدریخت و بدقوارهام را دوست نداشتم و نمیخواستم با او ازدواج کنم اما در حالی با اصرار خانوادهام پای سفره عقد نشستم که بعد فهمیدم.. .
به گزارش خراسان، زن 35 ساله با بیان این که پس از طلاق از همسرم اگرچه داروهای اعصاب و روان مصرف نمیکنم اما با مشکلات دیگری روبه رو شدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواندم چرا که برادرم جوانی متعصب و غیرتی بود و اعتقادی به تحصیل دختران نداشت من هم که در یکی از روستاهای تربت حیدریه و در خانوادهای 9 نفره زندگی میکردم تحصیلاتم را ادامه ندادم و در کنار مادرم به خانه داری مشغول شدم تا این که «ساعد» به خواستگاریام آمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پدر او در یک سفر زیارتی با پدرم آشنا شده بود و به همین دلیل در حالی مرا برای پسرش خواستگاری کرد که من حتی از اسم او هم ناراحت بودم. آن زمان 15 بهار از عمرم گذشته بود و دوست داشتم با جوانی خوش تیپ و خوش چهره ازدواج کنم ولی ساعد نه تنها بدریخت و بدقواره بود بلکه دارایی و ثروتی هم نداشت. او به خدمت سربازی هم نرفته بود و تنها به پدرش در کشاورزی کمک میکرد.
با آن که هیچ شناختی از خانواده ساعد نداشتیم اما در جلسه خواستگاری حتی یک کلمه هم با او صحبت نکردم از سوی دیگر خانوادهام اصرار داشتند که او جوانی سر به راه و با وقار است. خلاصه مخالفتهای من فایدهای نداشت و مجبور به ازدواج با او شدم در شب عقدکنان فقط اشک میریختم چرا که از همان دوران کودکی هیچ وقت محبتی از پدرم ندیده بودم و او دست نوازش بر سرم نکشیده بود.
مادرم نیز به شدت از پدرم میترسید و تنها به حرف او گوش میکرد در میان همین دل شکستگی صیغه عقد جاری شد و من و ساعد نامزد شدیم اما چند روز بعد تازه فهمیدم او نه تنها پول و قیافه ندارد بلکه جوانی پرخاشگر است و زبانش فقط به توهین و فحاشی باز میشود وقتی یک هفته بعد از برگزاری مراسم عقدکنان نزد خانوادهاش به من توهین کرد و کتکم زد تازه فهمیدم با چه غول بی شاخ و دمی ازدواج کردهام به طوری که حتی شیوه برخورد با همسرش را نمیداند دیگر با کابوسهای وحشتناک درگیر بودم و افکار خطرناکی به سرم میزد برای همین شرایطم در زندگی را با مادرم در میان گذاشتم اما او از یک رمال دعای مهر و محبت گرفت و مرا به ادامه زندگی ترغیب کرد. من هم که چارهای نداشتم پذیرفتم تا این که یک روز از ساعد خواستم مرا به خانه پدرم ببرد ولی او توجهی به خواستهام نکرد من هم همه قرصها را جمع کردم تا او را تهدید به خودکشی کنم ولی ساعد بدون تامل گفت: «بخور زودتر بمیری تا من زن دیگری بگیرم!»
من هم به دلیل لجبازی و عصبانیت قرصها را خوردم که حالم بد شد و او از ترس مرا به خانه پدرم برد و رها کرد آنها هم مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم با وجود این خانوادهام وضعیت مرا درک نمیکردند و حرف هایم را باور نداشتند.
آنها مرا مقصر میدانستند به گونهای که پدرم مرا کتک زد و نفرینهای مادرم نیز شروع شد. به ناچار در حالی به زندگی در کنار ساعد ادامه دادم که در طول یک سال دوران نامزدی چند بار با تصمیمهای احمقانه دست به خودکشی زدم بالاخره در میان گریه و ناله زندگی مشترکمان در یک انباری آغاز شد که نامش را خانه گذاشته بودند با آن که هیچ علاقه قلبی به ساعد نداشتم سرنوشت شومم را پذیرفتم و از خانوادهام قطع امید کردم چرا که هر بار از مشکلات و کتک کاریهای ساعد با مادرم سخن میگفتم او بلافاصله نزد رمال میرفت تا طلسم زندگی مرا بشکند در همین روزها به طور ناخواسته باردار شدم و دخترم در حالی به دنیا آمد که همسرم فقط به دست پدرش نگاه میکرد تا پولی برای مخارج زندگی کف دستش بگذارد.
حالا دیگر دخترم تنها بهانه من برای ادامه این زندگی نکبت بار بود تا این که پنج سال بعد پسرم نیز به دنیا آمد ولی رفتارهای همسرم تغییری نکرد و در قلب من هم جایی نداشت حالا دیگر شب و روز به طلاق میاندیشیدم و انواع قرصهای اعصاب و روان را مصرف میکردم چرا که مجبور بودم در مزارع اهالی روستا کارگری کنم تا هزینههای زندگی تامین شود ولی مدتی بعد وقتی نتوانستم به کارگری ادامه بدهم یک فروشگاه کوچک خرازی راهانداختم ولی روزگار خیلی بر من سخت میگذشت به طوری که دیگر کارد به استخوانم رسید و خانوادهام را تهدید کردم که اگر طلاقم را نگیرند به جایی میروم که دیگر مرا نبینند بالاخره با پافشاریهای زیاد از ساعد طلاق گرفتم و به یک زندگی آرام بازگشتم. حالا اگرچه قرصهای اعصاب مصرف نمیکنم اما با مشکلات زیادی روبه رو شدم.
از سویی به تنهایی نمیتوانم خواستههای فرزندانم را برآورده کنم و از طرف دیگر با تهمتهای ناروا و نگاههای سرزنش آمیز دیگران رو به رو میشوم به همین دلیل تصمیم گرفتم به مشهد مهاجرت کنم اما در این جا نیز با هزینههای سنگین زندگی روبه رو شدهام و.. .
با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) رسیدگی روان شناختی و اقدامات مشاورهای برای این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: آیت الله ناصری مصطفی تاجزاده اسکوچیچ حمید نوری مازیار لرستانی عید غدیر سکوت تلخ خواستگاری آیت الله ناصری مصطفی تاجزاده اسکوچیچ حمید نوری مازیار لرستانی عید غدیر خانواده ام کنم اما قرص ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۳۱۹۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سکوت در ماجرای سنگلج جایز نیست!
یک فعال هنری و کارشناس میراث فرهنگی، با ابراز تاسف از وضعیت تخریب ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج، سکوت شهرداری را در این زمینه، نشانگر کمتوجهی به جامعه هنری دانست.
به دنبال تخریب ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج که نگرانیهایی را بابت امنیت این تماشاخانه قدیمی تهران ایجاد کرده، ابراهیم گلهدارزاده، فعال تئاتر و کارشناس میراث فرهنگی به ایسنا گفت: در این ماجرا سه مرحله بیسلیقگی رخ داده است. اولین نکته اینکه، پیش از تخریب ساختمان کناری تماشاخانه باید اطلاعرسانی میشد. اگر خانواده تئاتر و مخاطبان از پیش در جریان این تخریب بودند، نه این گونه دچار نگرانی میشدند و نه گروههای در حال اجرا متضرر میشدند اما در حال حاضر گروهی که مشغول اجرای نمایش خود بوده، دچار زیان شده. زیرا مخاطب برای حضور در تماشاخانه احساس ناامنی میکند و حق هم دارد چون وقتی ساختمان کناری با ابزارآلات سنگینی تخریب میشود، طبیعی است که هم گروه اجرایی و هم مخاطبان احساس ناامنی کنند. در حالیکه اگر از قبل اطلاعرسانی میشد، با این همه مساله مواجه نمیشدیم.
او ادامه داد: از سوی دیگر اگر پیش از تخریب، اطلاعرسانی میشد، کارشناسان میراث فرهنگی میتوانستند به اجرای بهتر این تصمیمگیری کمک کنند . آنان با اظهارنظرهای کارشناسانه خود به کل فرآیند این ساخت و ساز کمک میکردند اما بیخبری جامعه هنری و میراث فرهنگی، همه را دچار سوءتفاهم و سردرگمی میکند.
گلهدارزاده با اشاره به اینکه در مرحله تخریب هم اطلاعرسانی انجام نمیشود، افزود: حالا هم که ساختمان در حال تخریب است، باز هم هیچ گونه اطلاعاتی درباره چگونگی این تخریب اعلام نشده و هیچ ضمانتی بابت تامین امنیت تماشاخانه سنگلج داده نشده است. در تصاویری که از تخریب ساختمان مجاور منتشر شده، هیچ گونه سازه پشتیبانی که بتواند امنیت سنگلج را تامین کند، به چشم نمیخورد.
او با تاکید بر ضرورت حضور کارشناسان میراث فرهنگی در مراحل تخریب و ساخت و ساز ساختمان کناری تماشاخانه سنگلج ادامه داد: با توجه به صحبتهایی که انجام شده، میراث فرهنگی نظارت چندانی بر این پروژه ندارد در حالیکه کارشناس میراث باید در طول اجرای پروژه در محل مستقر باشد تا جلوی آسیبهای احتمالی به تماشاخانه گرفته شود. اما متاسفانه معمولا اقدامات ما، بعد از وقوع فجایع و مشکلات رخ میدهد و جنبه پیشگیرانه ندارد.
گلهدارزاده اضافه کرد: در چنین پروژههایی معمولا پیمانکار هزینههای پشتیبانی را کاهش میدهد چون در صورت بروز هر حادثهای، بیمه را موظف به جبران آن میداند. بنابراین علاقهمند است کارش را با هزینه کم و سرعت بالا پیش ببرد در حالیکه نباید پیمانکار را رها کرد تا طبق دلخواه خود عمل و به امنیت ساختمان بیتوجهی کند.
مدیر پیشین مجموعه تئاتر شهر خاطرنشان کرد: درباره آینده این پروژه هم اطلاعرسانی نشده و معلوم نیست قرار است چه اتفاقی رخ بدهد در حالیکه هر گونه ساخت و سازی در مجاورت تماشاخانه سنگلج باید طبق قوانین ساختمانهای
ثبتشده در میراث ملی باشد و این شامل ارتفاع ساختمان مجاور و شکل و شمایل آن نیز میشود ولی ما اصلا نمیدانیم بعد از این تخریب، چگونه ساخت و سازی انجام خواهد شد.
او با تاکید بر وظایف شهرداریها در گسترش فضاها و فعالیتهای فرهنگی و هنری یادآوری کرد: همان گونه که توضیح دادم، در تخریب ساختمان کناری تماشاخانه سنگلج در هیچ یک از سه مرحله پیش از تخریب، حین و بعد از تخریب، اطلاعرسانی انجام نشده و این برازنده شهرداری تهران که بر در و دیوار شهر اشعار شاعران بزرگ این کشور از سعدی تا دیگر شاعران نامدار معاصر را نصب و تلاش میکند خود را به عنوان یک چهره فرهنگی نشان بدهد، نیست. این رفتار ما را دچار تناقض میکند که آن اقدامات شهرداری، جنبه تبلیغاتی دارد.
او همچنین از سکوت شهرداری درباره انتقادها و هشدارهایی که بعد از تخریب این ساختمان مطرح شده، نیز ابراز تاسف کرد و افزود: این سکوت، یک بیسلیقگی بزرگ رسانهای است چراکه حتما باید درباره این موضوع اطلاعرسانی میشد. از سوی دیگر، ساختمان مجاور سنگلج سالها محل بحث بود تا با پیوستن به این تماشاخانه، ضمیمه سرانه فرهنگی تهران بشود. این موضوع در ادوار گوناگون شورای شهر، شهرداری و نیز ارشاد مورد بحث بوده و بزرگان هنر کشورمان خواستار اجرای آن بودند اما با تخریب ساختمان مجاور تماشاخانه، همه تلاشها، پیگیریها و بحث و گفتگوها بینتیجه ماند.
گله دارزاده با تاکید بر اینکه شهرداری نباید از کنار مسائل فرهنگی به سادگی گذر کند، توضیح داد: در اقدام اخیر شهرداری در مجاورت سنگلج به نظر میرسد که شهرداری معتقد است این ساختمان متعلق به ماست و هر کاری بخواهیم با آن انجام میدهیم. در حالیکه در خاورمیانه تماشاخانههای قدیمی خیلی زیادی نداریم و سنگلج در کنار چند تماشاخانه دیگر در شهرهای دیگری کشورمان، جزو معدود تماشاخانههای قدیمی این منطقه از جهان است. چنین تماشاخانهای در هر کشوری به عنوان یکی از جاذبههای مهم گردشگری به شمار میآید. بیتفاوتی و تهدید این ساختمان از سوی نهادی که اشعار شاعران بزرگ را بر در و دیوار میزند، زیبنده نیست. بخصوص که فاصله تماشاخانه سنگلج تا شورای شهر و شهرداری فقط چند صد متر است.
این کارشناس میراث فرهنگی متذکر شد: بسیاری از شهروندان تهرانی به دلیل ویژگیهای بنای سنگلج با آن عکس یادگاری دارند یعنی این ساختمان، بخشی از خاطره جمعی مردم ما و جزو نمادهای شهر ما تلقی میشود. در تمام جهان، نهاد شهرداری، توجه خاصی به چنین نمادهایی دارد و خودش حافظ چنین بناهایی است اما حالا شهرداری ما ،خود، مسبب نگرانی خانواده فرهنگ و هنر و مخاطبان شده است.
گلهدارزاده با ابراز تاسف از سکوت شهرداری در پاسخ به انتقادات و نگرانی جامعه هنری در چند روز اخیر ادامه داد: درباره این موضوع مدام خبرهایی منتشر میشود ولی هیچ کسی پاسخگو نیست. مساله اصلی، یافتن مقصر یا خطاکار نیست بلکه تامین امنیت تماشاخانه سنگلج و رفع نگرانی جامعه هنری است و تنها جایی که میتواند این نگرانی را برطرف کند، خود شهرداری است ولی در هیچ یک از رسانهها، پاسخی از سوی این نهاد ندیدیم.
او در پاسخ به اینکه شاید این سکوت و پرهیز از اطلاع رسانی به این دلیل بوده که جامعه هنری را در عمل انجام شده قرار بدهند، توضیح داد: امیدوارم چنین نباشد و شفافسازی صورت بگیرد. از شهرداری که خود باید مراقب اماکنی مانند تماشاخانه سنگلج باشد و برای توسعه آن و دسترسی بهتر شهروندان به آن کوشا باشد، انتظار میرود هر چه زودتر این نگرانی را برطرف کند و این پاسخگو نبودن پسندیده شهرداری نیست. زیرا یا نشانگر بیاعتنایی به این همه پرسش و نگرانی است که زیبا نیست یا شاید برای رو به رو نشدن با مخالفتهای احتمالی است در حالیکه باید مساله را شفاف مطرح کنند. یا میتوانند مخالفان را قانع کنند یا باید مشکلات احتمالی را که از سوی آنان مطرح میشود، برطرف کنند تا پروژه با حداقلِ خطا جلو برود. بنابراین از هر زاویه که بنگریم، این سکوت نه مقرون به صرفه است نه منطقی و نشانگر بیتوجهی به خانوده زحمتکش و شریف تئاتر است و امیدوارم هر چه زودتر پاسخ بدهند.
انتهای پیام